نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: غم از دست دادن عزیزان

1036
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33276
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    غم از دست دادن عزیزان

    با سلام

    یه مشاوره میخواستم.اول زندگیمو شرح میدم:
    خواهر من سال گذشته فوت کرد که شوک شدیدی به همه ما وارد کرد .و مادرم هنوز ناراحت هست و همیشه در حال گریه و زاری هست.

    به صورتی که تقریبا منزوی شده و کم طاقت و حوصله حرف زدن با اطرافیان رو نداره.الان تقریبا یکسال گذشته ولی ذره ای آروم نشده!!

    من تقریبا همیشه پیشش هستم و تا زمانی که توی خونه ام مراعات میکنه و کمتر گریه میکنه ، ولی وقتی تنها میشه شروع به گریه میکنه! و من بخاطرش شغلمو کنار گذاشتم و توی خونه کارمو انجام میدم و حتی برای خرید هم زیاد بیرون نمیرم.( یه خواهر و دوتا برادر دیگه دارم که ازدواج کردن و گاهی بهش سر میزنن و هنگامی که اونا پیشش هستن من بیرون میرم و به کارام میرسم)
    یه دختر 3 ساله هم از خواهرم به یادگار مونده که تقریبا روزی یه ساعت میاریمش پیش مادرم ، و وابستگی زیادی بهش پیدا کرده!! در صورتی که یک روز نتونه اونو ببینه حال روحیش خیلی بد میشه.


    میترسم دچار افسردگی شده باشه. میشه راهنمایی کنید که چکارایی انجام بدم تا حال روحیش بهتر بشه و این مصیبتو بپذیره؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32486
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    58
    تشکر شده 14 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali031 نمایش پست ها
    با سلام

    یه مشاوره میخواستم.اول زندگیمو شرح میدم:
    خواهر من سال گذشته فوت کرد که شوک شدیدی به همه ما وارد کرد .و مادرم هنوز ناراحت هست و همیشه در حال گریه و زاری هست.

    به صورتی که تقریبا منزوی شده و کم طاقت و حوصله حرف زدن با اطرافیان رو نداره.الان تقریبا یکسال گذشته ولی ذره ای آروم نشده!!

    من تقریبا همیشه پیشش هستم و تا زمانی که توی خونه ام مراعات میکنه و کمتر گریه میکنه ، ولی وقتی تنها میشه شروع به گریه میکنه! و من بخاطرش شغلمو کنار گذاشتم و توی خونه کارمو انجام میدم و حتی برای خرید هم زیاد بیرون نمیرم.( یه خواهر و دوتا برادر دیگه دارم که ازدواج کردن و گاهی بهش سر میزنن و هنگامی که اونا پیشش هستن من بیرون میرم و به کارام میرسم)
    یه دختر 3 ساله هم از خواهرم به یادگار مونده که تقریبا روزی یه ساعت میاریمش پیش مادرم ، و وابستگی زیادی بهش پیدا کرده!! در صورتی که یک روز نتونه اونو ببینه حال روحیش خیلی بد میشه.


    میترسم دچار افسردگی شده باشه. میشه راهنمایی کنید که چکارایی انجام بدم تا حال روحیش بهتر بشه و این مصیبتو بپذیره؟
    خدا رحمت کنه خواهرتون رو, من داغ برادر دیدم
    باید گریه کنه, شما نمیگذارید... اسمشو گذاشتین مراعات, باید گریه کنه وگرنه ... خدای ناکرده بدتر میشه

  3. کاربران زیر از polis بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2017
    شماره عضویت
    33276
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    1
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط polis نمایش پست ها
    خدا رحمت کنه خواهرتون رو, من داغ برادر دیدم
    باید گریه کنه, شما نمیگذارید... اسمشو گذاشتین مراعات, باید گریه کنه وگرنه ... خدای ناکرده بدتر میشه





    خدا برادر شما رو هم رحمت کنه.
    ولی گریه از حد زیاد هم میتونه بهش آسیب بزنه!!هر چی زمان هم میگذره داره بدتر میشه.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,198 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    سلام خدا رحمتشون کنه خیلی ناراحت شدم
    داغ فرزند خیلی سخته
    من تا حدودی میتونم درکتون کنم خودمم چند سالیه نامزدم فوت کردن
    اوایل خیلی حالم بد بود خیلی خیلی زیاد
    اما دوستام و خانوادم انقدر دورمو شلوغ کردن برگشتم به دنیای واقعی
    راستش هنوزم بعد گذشت چند سال تو خلوتم واسش سوگواری میکنم و از یادم نرفته
    هیچوقتم از یادم نمیره اما وقت گذروندن با خانواده خیلی حالمو خوب میکنه
    شمام باید سعی کنی دور مادرتو شلوغ کنی
    مادرتون با کی از همه راحته ؟ فامیل دوست اشنا؟
    سعی کنین دورشون با ادمایی که دوست دارن پرکنید

    یادمه اوایل که روزو شب نداشتم مادر نامزدم امد خونه ما داشتم تو بقلش گریه میکردم که بهم گفت
    من داغ پسر دیدم دلم تا ابد خون میمونه تو ماشالله جوونی سرزنده ای با این ناراحتیا دل پدرو مادرتو خون نکن
    ماکه داغ دیدیم حداقل تو خوشبخت شو تا پدرو مادرت شاهد خوشبختیت باشن و لذت ببرن

    این حرفشون خیلی رو من تاثیر داشت

    شمام با مادرت صحبت کن بگو مامان میدونم هیچوقت داغ عزیزت فراموش نمیکنی و درک میکنم اما من هنوز هستم
    بزار من کنارت باشم اونی که رفت که رفت
    رفت پیش خدا بیا کنار هم از لحظه هامون لذت ببریم بگو زندگی کوتاهه و این غصه هات مارو از پا در میاره

    دلداریشون بدید
    امضای ایشان
    أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ

    حرفی که می‌زنی می‌شه بذری که
    می‌کاری توی دل آدم‌ها
    و یه روز
    درخت می‌شه

  6. کاربران زیر از حناء بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    خدا رحمت کنه خواهرتون رو ..روحشون شاد باشه
    متاسفانه دوروبر ما هم این اتفاق ناگوار ینی لز دست دادن پسر و دختر جوون این اواخر زیاد اتفاق افتاده ...به حدی داغش برا خانواده و فامیل و حتی غریبه زیاده که فقط باید از خدا برا خاتوادش صبر خواست و برا طول عمر همه جوانهای دیگه دعا کرد.

    اگر بخوام یه توصیه در این رابطه براتون داشته باشم اینه که در بین این خانواده ها خصوصا مادرها اونهایی زودتر اروم گرفتن که زیاد از بچشون حرف زدن !!!
    خاطراتش رو تعریف کردن!
    جای خالیش رو گوشزد کردن!
    براش شعر گفتن!
    ازش مثال زدن!

    بله میدونم چی فکر میکنید ...
    شما فکر میکنید که نباید شرایطی بوود بیارین که مادرتون به یاد خواهرتون بیفته ...

    ولی اینطور نیست ...
    شما بزارین هر دقیقه ازش یاد کنه ولی ...
    ولی این بین شما یه کاری باید بکنین!!

    اونم اینکه وقتی از خواهرتون میگه شما ،چه شما چه بقیه ، تو فاز غم و گریه نرین.

    یاد بگیرین ،لطفا یاد بگیرین با لبخند از خواهرتون یاد کنین
    خصوصا پیش مادرتون.
    اینجوری به مادرتون نشون میدین که همتون یکدست عقیده دارین جای خواهرتون بد نیست وجاش تو بهشته و خوشحاله.

    حتی میتونین با ذوق و شادی خصوصیات خواهرتون رو تو دخترش جستجو کنین .
    وقتی از خواهرتون یاد میشه حتما بخندین و فقط بگین جاش بهشت ..

    اینجوری باور کنین مادرتون کم کم یاد میگیره با ارمش ازش حرف بزنه و دلش صبور تر میشه .

    پس مانع حرف زدنش نشین فقط نوع برخورد خودتون رو عوض کنین .

  8. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2016
    شماره عضویت
    30434
    نوشته ها
    521
    تشکـر
    199
    تشکر شده 452 بار در 246 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط حناء نمایش پست ها
    سلام خدا رحمتشون کنه خیلی ناراحت شدم
    داغ فرزند خیلی سخته
    من تا حدودی میتونم درکتون کنم خودمم چند سالیه نامزدم فوت کردن
    اوایل خیلی حالم بد بود خیلی خیلی زیاد
    اما دوستام و خانوادم انقدر دورمو شلوغ کردن برگشتم به دنیای واقعی
    راستش هنوزم بعد گذشت چند سال تو خلوتم واسش سوگواری میکنم و از یادم نرفته
    هیچوقتم از یادم نمیره اما وقت گذروندن با خانواده خیلی حالمو خوب میکنه
    شمام باید سعی کنی دور مادرتو شلوغ کنی
    مادرتون با کی از همه راحته ؟ فامیل دوست اشنا؟
    سعی کنین دورشون با ادمایی که دوست دارن پرکنید

    یادمه اوایل که روزو شب نداشتم مادر نامزدم امد خونه ما داشتم تو بقلش گریه میکردم که بهم گفت
    من داغ پسر دیدم دلم تا ابد خون میمونه تو ماشالله جوونی سرزنده ای با این ناراحتیا دل پدرو مادرتو خون نکن
    ماکه داغ دیدیم حداقل تو خوشبخت شو تا پدرو مادرت شاهد خوشبختیت باشن و لذت ببرن

    این حرفشون خیلی رو من تاثیر داشت

    شمام با مادرت صحبت کن بگو مامان میدونم هیچوقت داغ عزیزت فراموش نمیکنی و درک میکنم اما من هنوز هستم
    بزار من کنارت باشم اونی که رفت که رفت
    رفت پیش خدا بیا کنار هم از لحظه هامون لذت ببریم بگو زندگی کوتاهه و این غصه هات مارو از پا در میاره

    دلداریشون بدید
    خدابیامرزه نامزدتو عزیزم دلم گرفت حرفاتوخوندم
    امضای ایشان
    جوری عاشقتم که

    انگار دنیا فقط همین یه مرد رو داره

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32417
    نوشته ها
    996
    تشکـر
    607
    تشکر شده 1,198 بار در 636 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط hamideh banoo نمایش پست ها
    خدابیامرزه نامزدتو عزیزم دلم گرفت حرفاتوخوندم
    مرسی خانومی ان شالله دلت همیشه شاد باشه
    امضای ایشان
    أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ

    حرفی که می‌زنی می‌شه بذری که
    می‌کاری توی دل آدم‌ها
    و یه روز
    درخت می‌شه

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32486
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    58
    تشکر شده 14 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چگونه کسی که فرزند خود را از دست داده را به زندگی عادی برگردانم؟

    مراحل سوگواري:

    1- انكار واقعيت «براي من نيست»: اولين مرحله در سوگواري انكار واقعيت است شخص در اين مرحله نمي تواند باور كند كه چه اتفاقي افتاده است
    2-عصبانيت «چرامن»: دومين مرحله از مراحل سوگواري عصبانيت است درك اين موضوع كه عصبانيت واكنش طبيعي فشار رواني است مي تواند به شما در برخورد با عصبانيتي كه از سوي بيمار يا خانواده بيمار مستقيماً متوجه شما خواهد بود كمك كند
    3- جرو بحث: سومين مرحله از مراحل سوگواري جر وبحث است اين امر فعاليتي است كه جهت به تعويق انداختن واقعيت مرگ به كار مي رود
    4- افسردگي: چهارمين مرحله از مراحل سوگواري افسردگي است و معمولاً به وسيله غمگين بودن و نااميدي مشخص مي شود زماني كه شخص به طور غير معمول ساكت و آرام مي شود به نظر مي رسد كه به دنياي خودش فرو رفته است. افسردگي شايد مرحله اي باشد كه طي آن شخص شروع به پذيرش واقعيت مي كند
    5- پذيرش واقعيت: پنجمين مرحله مي باشد به اين معنا نيست كه شما از موقعيت پيش آمده راضي هستيد بلكه پذيرفته ايد كه مرگ غير قابل تغيير است ممكن است مدت زيادي طول بكشد تا شخص خود را به اين مرحله برساند

    لینک کامل این مطلب که من از توش خلاصه برداری کردم

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : غم از دست دادن عزیزان

    سوگ برای خیلی‌ها فقط چند قطره اشک است که بی‌تاب روی گونه‌ها می‌لغزد، برای خیلی‌ها، اما بریدن از دنیاست. تلخی مرگ عزیز، گاهی حتی تا پایان عمر در کام آنها می‌ماند و آن‌وقت می‌شوند آدم‌هایی که گرچه زنده اند،اما در حقیقت از همان زمان که فرد تاثیرگذار در زندگی‌شان را از دست داده‌اند، مرده‌اند.

    شبیه شهری بزرگ است با خانه‌هایی خاکی که درهایشان همه افقی است. یک سوی هر کدام از این درهای حکاکی‌شده عالم مردگان است؛‌ مرده‌هایی که هر کدام در زندگی، محبوب کسانی بوده و همراه خودشان خاطره‌هایی تلخ و شیرین را زیر خاک برده‌اند.

    در سوی دیگر، عالم زندگان است پر شده از سوگ‌دیده‌های غمگینی که حالا محبوب‌های رفته‌شان را کم دارند. همه سوگ‌دیده‌ها، یکسان با مرگ عزیزانشان کنار نمی‌آیند و واکنش‌هایشان نسبت به مرگ با هم متفاوت است. سوگ برای خیلی‌ها فقط چند قطره اشک است که بی‌تاب روی گونه‌ها می‌لغزد، برای خیلی‌ها، اما بریدن از دنیاست. تلخی مرگ عزیز، گاهی حتی تا پایان عمر در کام آنها می‌ماند و آن‌وقت می‌شوند آدم‌هایی که گرچه حیاتشان از نظر زیست‌شناسی با بالا و پایین رفتن قفسه سینه‌شان تائید می‌شود، اما در حقیقت از همان زمان که فرد تاثیرگذار در زندگی‌شان را از دست داده‌اند، مرده‌اند.

    واکنش‌ها به سوگ اگرچه در مجموع غیرقابل پیش‌بینی است و بسته به سلامت روانی افراد، شیوه برخورد اطرافیان سوگ‌دیده و میزان تاثیرگذاری کسی که از دنیا رفته بر زندگی مصیبت‌دیده متفاوت است، اما به هر حال پژوهش‌های روان‌شناسی ثابت کرده مجموعه این واکنش‌های متفاوت را می‌شود در قالب‌هایی کلی تعریف کرد که به آنها مراحل سوگواری می‌گویند.

    درک مراحل سوگواری، راهی است برای آن که هم شرایط روحی و روانی خودمان را درک کنیم و هم از دنیای روانی مصیبت‌دیده‌ها باخبر شویم و به این ترتیب بهتر تسکین‌شان دهیم.

    مرحله اول: مرگ را منکر می‌شوند

    همه آنها که در مجلس سوگواری پسرش بودند، حالا او را بعد از چند ده سال به یاد می‌آورند و خیلی‌ها هنوز هم وقتی یادش می‌افتند بی‌اختیار اشک می‌نشیند گوشه چشم‌هایشان. پیراهنی سبز زمردی پوشیده بود، بزک‌کرده و آراسته، مثل مادری که پسرش را داماد کرده باشد. میان سیاهپوش‌ها که گریه می‌کردند، می‌گشت، کِل می‌کشید، نقل می‌پاشید و می‌گفت: «چرا ناراحتید؟ پسرم نمرده است! داماد شده...» انکار معمولا نخستین مرحله پس از شنیدن خبر مرگ یک عزیز است. وصفی که از این زن کردیم البته برای همه سوگوارها با این شدت رخ نمی‌دهد. برخی از آنها فقط وقتی خبر مرگ محبوبشان را می‌شنوند، تا مدتی به دیگران التماس می‌کنند، حقیقت را بگویند و اعتراف کنند او نمرده و همه این جریان شوخی تلخ و بی‌مزه بوده است. نمونه دردناک‌تر انکار، زن سوگواری است که به سردخانه بیمارستان رفته بود و به مسئولش می‌گفت پزشک معالج مادرش اشتباه کرده و در حالی که او زنده بوده، به سردخانه تبعیدش کرده است. او حتی پس از آن که مسئول سردخانه ناچار شد جسد مادر را به او نشان بدهد، نهیب مرگ را باور نکرد و ضجه می‌زد که «گوش کنید... دارد نفس می‌کشد.... چطور نمی‌بینید؟!»

    شکل ساده‌تر این مرحله، خواب‌هایی است که دقیقا پس از شنیدن چنین خبرهایی می‌بینیم. در این خواب‌ها معمولا کسی که مرده، ناگهان زنده می‌شود و توضیح می‌دهد درباره‌اش اشتباه کرده‌اند و در همه مدتی که برایش عزاداری می‌کردید، زنده بوده است. کم اتفاق می‌افتد کسی در مرحله انکار بماند، اما برخی افراد هم ممکن است تا پایان عمر در این مرحله تثبیت شوند مثل مادری که تا پایان عمر، غروب‌ها روی چهارپایه‌ای چوبی جلوی در خانه‌اش می‌نشست و چشم انتظار پسر می‌ماند؛ هرچند به او خبر داده بودند پسرش فوت شده است.

    مرحله دوم: خشمی که عقل ندارد

    برخلاف انکار که برخی سوگوارها شاید اصلا آن را نگذرانند، خشم پس از شنیدن خبر سوگ مرحله‌ای است که بیشتر سوگوارها تجربه‌اش می‌کنند. سوگوارها خشمگین و ناراضی‌اند که چرا برای چشیدن جام بلا انتخاب شده‌اند؟ چرا باید قربانی شوند؟ چرا از میان صدها میلیون آدم روی کره‌زمین، عزیزشان را از دست بدهند؟

    خشم سوگواری گاهی متوجه خدا و مقدسات می‌شود و سوگوارها یا کاملا بی‌ایمان می‌شوند یا به خدا و پیامبر و ائمه‌اطهار به تلخی گلایه می‌کنند که چرا پروردگار، عزیزشان را حفظ نکرده است؟
    آنها در این شرایط فراموش می‌کنند میلیون‌ها انسان تاکنون به دل خاک فرو رفته‌اند که هر کدام عزیزترین‌های کسانی بوده‌اند و پروردگار از پیش با بندگانش این قصه را در میان گذاشته است که «همه از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم». البته توجه داشته باشید خشم سوگواری، فقط معطوف به دیگران نیست، بلکه گاهی معطوف به خود است. در این شرایط شاید مصیب‌دیده‌ها به خودشان ناسزا بگویند یا حتی به جسم‌شان آسیب برسانند مثلا به صورت‌شان چنگ بیندازند یا بر سر و سینه می‌کوبند.

    مرحله سوم: بده بستان با خدا

    به این مرحله معامله گفته می‌شود. البته در برخی متون روان‌شناسی به این بخش اشاره نشده و آن را زیر گروه بخش‌های دیگر فرض کرده‌اند و در گروهی از منابع علمی نیز درباره آن نوشته شده است.

    در مرحله معامله، فرد خطاب به خداوند می‌گوید می‌خواهد همه چیزش را ببخشد تا محبوبش برگردد.او حتی به دیگران مثلا به پزشکان معالج هم التماس می‌کند که حاضر است پول بیشتر بدهد به شرط آن که عزیزش را زنده کنند.

    مرحله چهارم: من مقصرم، تو مقصری

    در مرحله گناهکاریابی، مه سیاهی که دنیای آدم‌های سوگوار را احاطه می‌کند، قدرت تحلیل منطقی رویدادها را از آنها می‌گیرد تا جایی که همه را در مرگ محبوبشان مقصر بدانند. می‌خواهید بدانید سوگوارها در این مرحله چگونه‌اند؟

    باید پای درددل پرستارها و پزشکان در بیمارستان‌ها بنشینید تا بشنوید خیلی وقت‌ها پس از مرگ بیمار، حتی وقتی از نظر حرفه‌ای کوتاهی نکرده‌اند، جرات نمی‌کنند موضوع را به بستگانش خبر بدهند، چون آنها بشدت پرخاش می‌کنند و حتی به کادر بیمارستان حمله‌ور می‌شوند. آنها حتی خودشان را در مرگ عزیزشان مقصر می‌دانند. برای نمونه پدری که پسرش در تصادف فوت کرده بود، می‌گفت: «اگر برایش ماشین نخریده بودم شاید حالا زنده بود.» در حالی که همه می‌دانیم میلیون‌ها خودرو در خیابان‌ها در حال رفت و آمد است و هر کدام از آنها شاید دچار سانحه شود، اما احتمال وقوع سانحه نمی‌تواند بهانه‌ای برای سوارنشدن بر خودرو باشد.

    مرحله پنجم: آه غم... غم لعنتی

    مرحله افسردگی هم از دوره‌های رایجی است که با از دست دادن کسی تجربه‌اش می‌کنیم. بارزترین علامت افسردگی، اندوه شدید و تمام‌نشدنی است که زندگی طبیعی فرد را کاملا مختل می‌کند. در این شرایط تلاش دیگران برای خارج کردن مصیبت‌دیده از گرداب غم فایده‌ای ندارد. نکته‌ای که باید در این مرحله به آن توجه کرد این است که احساس غم شدید را در فرد مصیبت‌دیده نمی‌شود با زور کاهش داد و حتی شاید برای او لازم باشد این دوره را بگذراند. این مرحله نسبت به مراحل دیگر روانی پس از سوگواری طولانی‌تر است، اما اگر به شش ماه برسد و فرد بهتر نشود، حتما باید با روانپزشک و روان‌شناس مشورت کند.

    بستگان هم در این مرحله بهتر است سوگ‌دیده را به امور جانبی مشغول کنند تا تمرکزش را بر مرگ عزیزش و مرور خاطره‌هایش از دست بدهد.

    مرحله ششم: من بی‌تو می‌ترسم

    هیچ‌وقت در کودکی گم شده‌اید؟ می‌دانید چه‌جور حسی است؟ شما تنها و غریب و بی‌یاور شده بودید و دنیا ترسناک و بی‌رحم. این دقیقا حسی است که سوگوارها پس از افسردگی در مرحله تنهایی تجربه‌اش می‌کنند.

    آنها اعتقاد دارند از دست‌رفته‌شان پشت و پناه‌شان بوده یا تنها دلگرمی‌شان یا امیدشان برای زندگی و حالا او دیگر نیست تا دل‌خوش‌شان کند و در ناملایمات تکیه‌گاه‌شان باشد یا بهانه‌شان برای مقاومت کردن. شاید باورکردنی نباشد، اما روان‌شناسی تعریف می‌کرد یکی از مراجعانش بانویی سالخورده بود که پس از مرگ شوهرش تا ده سال از منزل خارج نشده بود و فرزندانش که هر کدام تشکیل خانواده داده بودند، اقلام مورد نیازش را تامین می‌کردند. این زن پس از مرگ شوهرش آنقدر دنیا را ناامن می‌دید که حاضر نبود حتی برای خرید از خانه بیرون برود. در پرونده‌ای دیگر، زن جوان و زیبایی پنج سال از زندگی‌اش را صرف نگهداری از پدرش کرد که به علت فلج زمینگیر شده بود. پدر قرار نبود سالم شود و این هشدار را پزشکان پیشتر به زن داده بودند، اما فکر می‌کنید واکنش او به مرگ پدر چه بود؟ خودکشی کرد و در نامه‌اش نوشت دیگر دنیا را نمی‌خواهد، چون پشت‌و‌پناهی ندارد. به نظر شما استدلالش منطقی بود؟ پدر او در آن پنج سال حتی هوشیار هم نبود و بنابراین از همان زمان که بیمار شده بود، زن حمایتش را از دست داده بود، اما مرگ یادش انداخته بود که حضور فیزیکی پدر را هم دیگر ندارد؛ حضوری که به تنها دلخوشی‌اش تبدیل شده بود و به همین علت، زندگی را بعد از مرگ پدر بی‌هدف می‌دانست. طبیعی است در مرحله ترس، فرد سوگوار نباید تنها باشد و به همین علت است که معمولا توصیه می‌شود پس از مرگ کسی، دوستان و آشنایان تا مدتی در کنار بستگان درجه‌یک باقی بمانند و به آنها اطمینان بدهند گرچه محبوبشان را از دست داده‌اند، اما هنوز کسانی هستند که تکیه‌گاهش باشند.

    مرحله هفتم: ناچاری باور کنی

    تقلا فایده ندارد. جاده زندگی یکطرفه است. آن که رفته، برنمی‌گردد، حتی اگر هزار بار، چشم‌ها را ببندید و تصورش کنید یا سعی کنید خاطراتش را با جزئیات به یاد بیاورید یا دنبال یادگارهایش بگردید یا دیگران و خودتان را بابت مرگش مقصر بدانید یا حتی بخواهید رفتنش را انکار کنید.

    این استدلالی است که اگر از ذهن سوگ‌دیده‌ها بگذرد آنها را وارد مرحله پذیرش و تسلیم می‌کند؛ مرحله‌ای که در آن به تعادل روانی می‌رسند و سعی می‌کنند با مصیبت کنار بیایند و ادامه جاده زندگی را بدون محبوب‌شان گز کنند. کاملا اشتباه است اگر در این مرحله از کسی که به مرحله تسلیم و پذیرش رسیده است، انتظار داشته باشید همان آدم پیش از مصیبت شود، طبیعتا او حق دارد تا حدی اندوهگین باشد و جای خالی عزیزش را حس کند، اما تحولی مهم در او این است که نهیب مرگ را به عنوان جزئی از روال زندگی پذیرفته و تصمیم گرفته است به زندگی عادی‌اش برگردد.

    مرحله هشتم: سلام زندگی

    هیچ‌کس تا ابد اشک نریخته، هیچ‌کس تا ابد سیاه نپوشیده است، هیچ‌کس قرار نیست با مرگ عزیزش، خودش را زنده‌زنده دفن کند و به همین علت است که سوگ‌دیده‌ها هم اگر از سلامت روانی برخوردار باشند و به شیوه‌ای صحیح از حمایت اطرافیان و خدمات روا‌ن‌شناسی برخوردار شوند سرانجام اندوه را کنار می‌گذارند؛ یعنی پیراهن‌های سیاه را عوض می‌کنند، آراسته می‌شوند و تصمیم می‌گیرند دیگر در تنهایی برای از دست‌رفته‌شان اشک نریزند. غم که برود، شادی که بیاید، آهسته‌آهسته امید مثل گیاهی نحیف باز در دل مصیبت‌دیده‌ها ریشه می‌دواند، قد می‌کشد، جوانه می‌زند و آنها مثل گذشته عاشق زندگی می‌شوند.

    چشم انتظارید که بدانید چه وقت قرار است آن دانه امید به زندگی در دل مصیبت‌دیده‌ای که می‌شناسید، جوانه بزند؟

    زمان دقیقش معلوم نیست. آدم‌ها درد را یکسان درک نمی‌کنند، آدم‌ها مثل هم با غم گلاویز نمی‌شوند، آدم‌ها باهم فرق دارند و به همین علت نمی‌شود پیش‌بینی کرد دقیقا چه‌وقت از غم خلاص می‌شوند. با این حال در متون روان‌شناسی تاکید شده است هر چه بیشتر سوگ‌دیده‌ها را همراهی کنید، زودتر به این مرحله می‌رسند.

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  13. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی حسی دست
    توسط Miss tarsa در انجمن مشاوره پزشکی
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 12-04-2016, 09:54 AM
  2. ارضا شدن در شرایطی که رابطه جنسی منع شده است
    توسط orbital در انجمن آموزش ها و مهارت ها
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 07-02-2016, 06:16 PM
  3. درخواست جنسی شوهر
    توسط nafas.ali در انجمن میل جنسی
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 06-19-2016, 11:18 AM
  4. نفرقبلی شبیه به چه درسی هست ؟
    توسط CÆSAR در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 47
    آخرين نوشته: 08-08-2015, 12:03 AM
  5. یک آزمایش روانشاسی/ تا اطلاع ثانوی ماست سیاه است!
    توسط farokh در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 06-03-2014, 09:11 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد